فهرست مطالب
test
زمون بچگی بابام یه خرگوش برام خریده بود سفیدو خپلی مپلی *ghalb* *ghalb* با آبجی بزرگم هی باهاش بازی میکردیم هی چادر سرش میکردیم و زجرش میدادیم *shadi* *shadi* مامانم رفت دشوری من به آبجیم گفتم بیا بپیچیمش لابه لای چادر بزاریم جلو پاش که اومد بترسه *neveshtan* *yes* خلاصه پیچیدیمش لا به لای چادر گذاشتیمش دمه دره دشوری ننمون هم اصن خبر نداشت ما هم واستاده بودیم کنار دیوار داشتیم هیر هیر هیر میخندیدیم *hir_hir* *hir_hir* ننم از توالت اومد بیرون پاشو گذاشت روش خرگوشه زرتی گوزید *ey_khoda* *ey_khoda* بعد اومد مثلا زیاد فشار نیاره روش سریع پاشو برداشت اون یکی پاشو گذاشت روش ؛ بعد لیز خورد شپلق نشست رو خرگوش بعد هنوز هیر هیر میکردم *hir_hir* *hir_hir* این شد که چادر رو باز کردم و خرگوز رو تحویل گرفتم *O_0* *O_0* هنوز تاثیرات منفیش رو داخل رشدم احساس میکنم بعضی وقتا هم کابوس میبینم *gij_o_vij* *gij_o_vij* ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ این یکی از خاطره هام بود که دوباره اوردمش بالا تا بتونید ببینید و بخونید
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
تست برای پیام طولانی چند خطی خط دوم خط سوم